جدول جو
جدول جو

معنی برف روبی - جستجوی لغت در جدول جو

برف روبی(بَ)
شغل برف روب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برف روب
تصویر برف روب
روبندۀ برف، کسی که برف را از روی بام یا زمین می روبد، ماشین های مخصوص که در زمستان جاده ها را از برف پاک می کنند
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
کوفتن برف و سفت کردن آن برای آماده کردن پیست اسکی جهت مسابقات و تمرین. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نَنْ دَ /دِ)
آنکه شغل برف روفتن دارد. کسّاح.
لغت نامه دهخدا
(بَ فُ)
اختلاف. تمایز. اختلاف مراتب و درجات:
برفرودی بسی است در مردم
گرچه از راه نام هموارند.
ناصرخسرو.
برفرودی اندر مزاج مردمان بسیار است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). برفرودی را دو طرف است و هر طرفی را حدیست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ رَ وی ی)
یکی از حرفهای قافیه. شمس قیس گوید: حرف آخر کلمه قافیت چون از نفس کلمه باشد آنرا روی ّ خوانند، چنانکه: ’زهی بقاء تو دوران چرخ را مفخر’. چون حرف راء در کلمه مفخر اصلی است، روی ّ این شعر راء است. و چنانکه: ’ای نرگس پرخمار تو مست’. چون تاء ’مست’ از اصل کلمه است، روی ّ این شعر تاء است. و این لفظ از ’روا’ گرفته اند، و روا رسنی باشد که بدان بار بر شتر بندند، پس چون بناء جملۀ ابیات اشعار بر این حرف است همچنانست که گوئی جملۀ ابیات بر این حرف بسته میشود، آنرا به رواء شتر مانند کردند و نامی مشتق از آن نهادند. و معلوم شد و دانسته آمد که حرف که در آخر کلمه قافیت از نفس کلمه باشد شاید که آنرا روی ّ بیت سازند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 153)
لغت نامه دهخدا
کوفتن برف و سفت کردن آن برای آماده کردن پیست اسکی جهت مسابقات و تمرین
فرهنگ لغت هوشیار